جنگ ستارگان یکی از محبوبترین عناوین سینمایی دنبالهدار در سراسر دنیا است. در سال 1977 جرج لوکاس دست به ساخت قسمت نخست این مجموعه و طراحی مجموعه ای با نام جنگ ستارگان گرفت. داستان جنگ ستارگان (به بیان درستتر جنگهای ستارهای) داستان سنتی شوالیههای خیر و شر بود که بر سر قدرت با نبرد و کشمکش با یکدیگر میپرداختند. لوکاس این موضوع قدیمی و بسیار پراستفاده را با زرقوبرق فراوان و جلوههای کامپیوتری که قبل از آن نظیری نداشت همراه کرد. در این مقاله از ویدال به معرفی مفصل این فیلم خواهیم پرداخت.
ریان جانسن در نقش ایروین کرشنر؟
جنگ ستارگان: امیدی نو فروش سینمایی فوقالعادهای داشت و باعث شد تا مدتها جلوی سینماهای ارائهدهنده فیلم صفهای طویلی ایجاد شود. این فیلم فروش فوقالعاده 461 میلیونی فیلم در آمریکا را تجربه کرد که با محاسبه تورم بیش از 1 میلیارد برآورد میشود. این محبوبیت فوقالعاده و فروشی نزدیک به 800 میلیون دلار در سراسر جهان باعث شد که جرج لوکاس و لوکاس فیلم به سراغ ساخت قسمت دوم (بنا بر نامگذاری مشهور قسمت پنجم) برود.
با توجه به تأخر زمان داستان این سهگانه نسبت به سهگانه پیشدرآمدی که بعداً ساخته شد، قسمت آغازین جنگ ستارگان: امیدی نو یا قسمت چهارم مجموعه جنگ ستارگان لقب گرفت.
لوکاس ساخت قسمت بعدی را به ایروین کرشنر سپرد و خود در نقش نویسنده و تهیهکننده ظاهر شد، نتیجه کار یکی از بهترین دنبالههای ساختهشده سینمایی بود که هم با استقبال عالی تماشاچیان مواجه شد و هم منتقدان بهطور مفصل آن را ستودند.
قسمت سوم این سهگانه نیز جنگ ستارگان: بازگشت جدای لقب گرفت که ازنظر سینمایی خوب و ازنظر استقبال تماشاچیان نیز گیشهای پررونق داشت. بعد از سالها و همراه شدن این سهگانه با خاطرات افراد زیادی که منجر به محبوبیت بینظیر این فیلم در آمریکا و حتی دنیا شد زمزمههای زیادی برای ادامه این ایده سینمایی به گوش میرسید، بهخصوص با توجه به محبوبیت و پتانسیل بالای شخصیت دارث ویدر که یکی از ماندگارترین شخصیتهای منفی در تاریخ سینما بود جرج لوکاس تصمیم به ساخت سهگانه دوم بر محور شخصیت دارث ویدر گرفت یعنی دوران کودکی، جوانی و زمینهای که منجر به پیوستن او بهطرف تاریک نیرو شد.
دارث ویدر جنگ ستارگان
این سهگانه چون سرآغاز داستان جنگ ستارگان بود بر اساس نامگذاری قسمت اول تا سوم لقب گرفت. اولین قسمت با نام جنگ ستارگان: شبح تهدید یادآور موفقیت امیدی نو البته در سطحی محدودتر بود و باگذشت 22 سال توانست در سینماهای آمریکایی شمالی بالغبر 431 میلیون دلار و با چندین نمایش در طی سالیان در سراسر جهان فروشی بالغبر 1 میلیارد دلار داشت. قسمت دوم این سهگانه با نام جنگ ستارگان: حمله کلونها 310 میلیون دلار در آمریکای شمالی و 649 میلیون دلاری در سراسر جهان داشت و البته بهمانند برادر بزرگترش ازنظر منتقدان فیلمی نهچندان خوب لقب گرفت.
قسمت سوم اما بهعنوان انتقام سیث به تعبیر عدهای از منتقدین حمام خون لقب کرد چه شاهد مرگ و کنار رفتن بسیاری از شخصیتهای اصلی و فرعی در این قسمت بودیم. این فیلم تا حدودی اعتبار را به این سهگانه برگرداند بهخصوص رجوع به زمینههای تاریک و بازگشت شخصیت دارث ویدر خوشایند بود. این فیلم با فروشی 380 میلیون دلاری در آمریکای شمالی و 848 میلیون دلار در سراسر جهان نشان داد که هنوز این ایده سینمایی توانایی جلب مخاطب را دارد.
بعد از سالها لوکاس، لوکاس فیلم را به مبلغ 4 میلیارد دلار به دیزنی فروخت و همین امر باعث شد دوباره به تصویر کشیدن این ایده و ساخت سهگانهای جدید به جریان بیفتد. نخستین قسمت این سهگانه با نام نیرو برمیخیزد فروشی 936 میلیون دلاری در آمریکای شمالی داشت که بدون احتساب نرخ تورم بالاترین فروش برای یک فیلم اکران شده در آمریکای شمالی بود. در سراسر دنیا نیز این فیلم دو میلیارد و 66 میلیون دلار فروخت. در کنار این قسمت دنبالهای فرعی به نام روگ وان: یک داستان از جنگ ستارگان با فروشی بیش از یک میلیارد دلار در سراسر جهان مواجه شد. قسمت اول این فیلم به جی جی آبرامز سپرده شد ولی برای قسمت دوم دیزنی به سراغ رایان جانسن رفت که فیلم موفق لوپر را در کارنامه داشت.
سیر روایی جنگ ستارگان: آخرین جدای
“جنگ ستارگان: آخرین جدای”، داستان عجیبوغریب و حادثهای است که در انتهای “جنگ ستارگان: قسمت هفتم – بیداری نیروی” دربرمی گیرد و این مجموعه را به قلمرو ناآشنا هدایت میکند. اینهمه چیزهایی است که طرفداران میتوانند از یک فیلم “جنگ ستارگان” انتظار داشته باشندو حتی بیشتر از چیزی که انتظار دارند، نصیب آنها خواهد شد. در این قسمت شاهد اوجگیری طرف شر هستیم. همچنین در این قسمت نیروهای مقاومت که همچون همیشه بیباک نشان میدهند تحت رهبری جنگجوی زنی که تجارب سالها مبارزه را دارد خوب هدایت میشود. این گروه اگرچه نسبت بهطرف شر که همان محفل یکم است تعداد کمتری دارد و گاهی اوقات در معرض سرکوب قرار گیرد ولی همچنان تأثیرگذاری خود را دارد. بله آخرین نسخه “جنگ ستارگان” اینجاست، و این قسمت یک قسمت رضایتبخش و درعینحال سرگرمکننده است.
به طرز شگفتانگیزی، این قسمت یک تجربه بصری ویژه و ملموس برای تماشاچیان است. “جنگ ستارگان: آخرین جدای” از جایی شروع میشود که دو سال پیش در داستان جدید “The Awakens Force،” سرآغاز جدیدترین سهگانه به پایان رسیده بود. حتی انواع تماشاگران که در تمام زمان پخش فیلم آن را پیشبینی میکنند و هر پیچوتاب داستانی در روایت را حدس می زنند، غافلگیر خواهند شد؛ اما این شگفتیها معمولاً منطق داخلی دنیای جرج ستارگان جرج لوکاس را نفی نمیکنند و زمانی که آنها به کار میروند، این به این دلیل است که فیلم اسطورهشناسی را به شیوهای کوچک اما قابلتوجهی گسترش داده که امری جالب و یکی دیگر از انواع راههای خلق در دنیای لوکاس است.
بخش اول “آخرین جدای” تقسیم میشود بین داستان بقایای ناوگان قهرمانان شورشی ما به رهبری پرنسس لیا (با بازی (Carie Fisher)) که از محفل یکم، بعلاوه نسل بعدی امپراتوری ( یعنی اسنوک، رن ) فرار میکنند؛ و ری (Daisy Ridley) در جزیره Ahch-To! در تلاش است تا استاد لوک اسکای واکر (با بازی مارک همیل، چهره فرسوده شده او در نمای نزدیک واقعی به نظر می رسد) را که در تبعید خودخواستهای است را برای غلبه بر غم و اندوه او در شکست رهبری یک گروهی از کارآموزان جوان جدای متقاعد کند و تمهیدی بیندیشد که او دوباره به مقاومت بپیوندند. رهبر بزرگ جدید محفل یکم یعنی اسنوک (با بازی اندی سرکیس به همراه جلوههای ویژه کامپیوتری) برنامهریزی خوبی برای هر دو شخصیت ری و شاگرد ممتاز او و نوه دارث ویدر، کایلو رن (با بازی Adam Driver) دارد.
کافی است بگویم که علیرغم وجود تغییرات در مواردی که ما از سال 1977 به طور مستقیم (در فیلمهای “جنگ ستارگان”) و به طور غیر مستقیم (در “سرگرمی های مورد علاقه” جنگ ستارگان) تجربه کرده ایم، “The Last Jedi” هنوز در راه های غیر منتظره مانور می یابد و شروع به تصمیم گیری برای تبدیل شدنبه یک فیلم کامل در مورد عقب نشینی که در آن هدف نه برنده شدن ، بلکه برای جلوگیری از از میان برده شدن است. در کنار این امر روایت “The Last Jedi” دارای مقادیری چند از مأموریت های کوچک فشرده ،و اغلب شتابزده، که هر یک از آنها قهرمانان (یا خائنانی) را به اهدافشان نزدیک تر می کند یا گاهی در حرکات هایشان به آنها ضربه می زند، پیوند می زند. داستان در اوج های متوالی و مفصل حل و فصل می شود که، به طرز شگفت انگیزی، مانند یک تلاش غیرمعمول برای چدین پازل عمل نمی کند. به عبارتی روایت قدیمی جمع بندی شده است و روایتی جدید معرفی می شود.
جانسن شخصیت های قدیمی (Chewbacca و R2-D2 به ویژه) و شخصیت هایی که در “جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد ” زمان به اندازه کافی برای نمایش گذاشتن و معرفی آنها بود را در بهترین حالت خود ارائه می دهد در حالی که همچنین او چهره های جذاب جدیدی (از جمله کارگر نگهداری قهرمان رز تیکو با بازی کلی ماری تران؛ یک فرمانده متین و البته خشن در مقاومت که توسط لورا درن به تصویر کشیده شده)؛ نوعی شخصیت “رسوخ کننده در سیستم ایمنی” که توسط بنیسیو دل تورو بازی می شود را در این فیلم به کار گرفته است.
” آخرین جدای ” کاری بهتر از اکثریت دنبالههای سینمایی عرضه میکند که در آنها به مخاطب هر چه آن را میخواهد و آنچه نمیدانست را ارائه میدهد. این فیلم بهشدت به احساسات مخاطب احاطه دارد، بیشتر روایت آن در قسمت قبلی چیده شده است و البته برخی تغییرات به خاطر فوت غیرمنتظره یکی از بازیگران ایفاکننده یکی از مهمترین شخصیتهای فیلم (خوشبختانه فیشر زمان زیادی را در اینجا در نمایش بود و چیزهای هیجانآور را انجام داد) بود؛ اما هر زمان که این فیلم یک شخصیت را به گریه دعوت میکند (از ما برای داشتن این حس دعوت میکند)، احساس تزکیه نفس در مخاطب حاصل میشود. این امر غالبا زمانی اتفاق میافتد که این فیلم در باب اندوهگین بودن در باب گذشته و رفتن به فراتر از آن است که توسط افرادی که دچار ترس و وحشت هستند و میترسند امید از برود این امر رخ میدهد.
اندوه ری به علت عدم شناختن پدر و مادرش و عذاب روحی کایلو رن به خاطر کشتن پدرش برای رسیدن به “سرنوشت” به معنای واقعی کلمه و همچنین آشکارا در تضاد با یکدیگر است. جانسن اجازه میدهد تا این شخصیتهای قدرتمندی بهصورت تله پاتی در فضا بهراحتی با یکدیگر صحبت کنند. این جادو پتانسیل زیادی برای درام و طنز دارد که ممکن است شما تعجب کنید که چرا هیچکس آن را قبلاً انجام نداده است. جانسن به این موضوع که در جنگ ستارگان: امپراتوری حمله میکند و جنگ ستارگان: بازگشت جدای بهطور اجمالی به کار گرفته شد، میپردازد. گاهی اوقات «آخرین جدای» انتظارات ما را به شیوهای بیرحمانه نقض میکند. در این قسمت همچنین شوخیهایی در مورد توپهای فضایی و جوجه روبوت ها وجود دارد. همچنین اسنوک به کایلو رن دستور میدهد که این کلاه مضحک (شبیه به کلاه دارث ویدر) را بردارد.
روایت جنگ ستارگان آخرین جدای
نقاط قوت جنگ ستارگان: آخرین جدای
این فیلم به همان اندازه که بهعنوان یک ماجراجویی عجیبوغریب پر از قهرمانان و خائنانی پرشور و است در مورد تفکر درباره اعمال و ویژگیهای این فرانچیز عمل میکند. درست مثل «نیرو برمیخیزد»، این مسئله بیشتر به مسائل مربوط به میراث، مشروعیت و جانشینی مربوط است و شامل بحثهای متعددی درباره اینکه آیا باید داستانها و نمادهای گذشته را تکثیر و یا رد کرد، میباشد. در میان درسهای ارزشمندی که در این فیلم وجود دارد، یکی این است که هیچچیزی بهتر از یک تفکر شریف نیست. جانسن برخی از ویژگی های نمایشی را بسیار خوب به تصویر کشیده است، اما قصه گویی در اینجا بدهکار کار او در فیلم “Breaking Bad“، یک درام پیچیده و شجاعانه جنایتکارانه بود. نقاطی وجود دارند که فیلم به نظر میرسد پیش بینی اشتباهی داشته باشد (بخصوص زمانی که Admiral Holdo و خلبان Poe Dameron با بازی اسکار آیزاک در حال مشاجره هستند)، اما بعد متوجه شدم که این تمهیدی برای بازپرداخت دیگری می شود زیرا شما به طور خلاصه تردید داشتید که “آخرین جدای” واقعا می داند که چه کاری انجام می دهد.
این تصمیم برای تقسیم تفاوت بین شگفتی و اجتنابناپذیری در “The Last Jedi” به سطح صحنهها و عکسها منتقل میشود. تاکنون ما در مجموعه فیلم جنگ ستارگان چند ستاره ویرانگر (Star Destroyer)، جنگجویان TIE، واکرهای امپریالیست، شیرهای نوری و بحثهای ماهیت نیروی را دیدهایم؟ اما جانسن موفق به پیدا کردن راهی برای ارائه فنّاوری، اسطوره و تصاویر بهگونهای است که باعث میشود احساس جدید، یا حداقل جدید به بیننده دست دهد و شروع آن با پرتاب یک ستاره ناوشکن ستاره ویرانگر (Star Destroyer) از حالت hyperspace در آسمان به سوی یک سیاره است و از طریق تصاویری از کشتیهای شورشی که در حال سرکوب شدن توسط آتش تیراندازی نیروهای امپراتوری و یک اجلاس ویدئویی مبهم خندهدار که در آن فیلسوف جنگجو ماز کاناتا (که نقش او توسط لوپیتا نیونگو بازی شده است) اطلاعات مهمی را در اختیار شما قرار میدهد درحالیکه درگیر یک جدل با دشمنان نادیده هستید. (او آن را “مادهی پیوسته” مینامد) ادامه مییابد.
توجه بیشتری به رنگ و ترکیب آن نسبت به زمان «امپراتوری حمله میکند » شده است. بهخصوص محل پادشاهی اسنوک خیرهکننده است، با دیوارهای داریو آرجنتویی و محافظان زرهی قرمزپوش و نبرد نهایی، روی نمک سیارهای که سطوح صاف سپید آن پاره شده با سایههای قرمز همراه شده است. (از یکفاصله به نظر میرسد، میدان جنگ غرق در خونریزی است). طراحی سکانس های اکشن چیزی است که باید در نظر بگیریم. این فیلم با اکشن در محیط گستردهاش دارای نیرو و احساسی قویتر از هر دنبالهای بلاک به استری نظیر “Wonder Woman” در سال جاری میلادی است.
لحظاتی وجود دارد که در این فیلم نمیتوان فهمید که چگونه شخصیتها را به آنجا میرسند و فقط میتوان گفت: «خب این اتفاق افتاد، اکنون باید با آن روبرو شویم»؛ اما مهمتر از همه، کارگردان اینقدر بر اساس طرحی که برای روایت طراحی کرده است ماهرانه حرکت میکند که باعث میشود که این فیلم را به نقطهای برساند که زیبا و باظرافت باشد.
مطالعه از منبع: https://vidall.ir/star-wars-the-last-jedi/
ریان جانسن در نقش ایروین کرشنر؟
جنگ ستارگان: امیدی نو فروش سینمایی فوقالعادهای داشت و باعث شد تا مدتها جلوی سینماهای ارائهدهنده فیلم صفهای طویلی ایجاد شود. این فیلم فروش فوقالعاده 461 میلیونی فیلم در آمریکا را تجربه کرد که با محاسبه تورم بیش از 1 میلیارد برآورد میشود. این محبوبیت فوقالعاده و فروشی نزدیک به 800 میلیون دلار در سراسر جهان باعث شد که جرج لوکاس و لوکاس فیلم به سراغ ساخت قسمت دوم (بنا بر نامگذاری مشهور قسمت پنجم) برود.
با توجه به تأخر زمان داستان این سهگانه نسبت به سهگانه پیشدرآمدی که بعداً ساخته شد، قسمت آغازین جنگ ستارگان: امیدی نو یا قسمت چهارم مجموعه جنگ ستارگان لقب گرفت.
لوکاس ساخت قسمت بعدی را به ایروین کرشنر سپرد و خود در نقش نویسنده و تهیهکننده ظاهر شد، نتیجه کار یکی از بهترین دنبالههای ساختهشده سینمایی بود که هم با استقبال عالی تماشاچیان مواجه شد و هم منتقدان بهطور مفصل آن را ستودند.
قسمت سوم این سهگانه نیز جنگ ستارگان: بازگشت جدای لقب گرفت که ازنظر سینمایی خوب و ازنظر استقبال تماشاچیان نیز گیشهای پررونق داشت. بعد از سالها و همراه شدن این سهگانه با خاطرات افراد زیادی که منجر به محبوبیت بینظیر این فیلم در آمریکا و حتی دنیا شد زمزمههای زیادی برای ادامه این ایده سینمایی به گوش میرسید، بهخصوص با توجه به محبوبیت و پتانسیل بالای شخصیت دارث ویدر که یکی از ماندگارترین شخصیتهای منفی در تاریخ سینما بود جرج لوکاس تصمیم به ساخت سهگانه دوم بر محور شخصیت دارث ویدر گرفت یعنی دوران کودکی، جوانی و زمینهای که منجر به پیوستن او بهطرف تاریک نیرو شد.
دارث ویدر جنگ ستارگان
این سهگانه چون سرآغاز داستان جنگ ستارگان بود بر اساس نامگذاری قسمت اول تا سوم لقب گرفت. اولین قسمت با نام جنگ ستارگان: شبح تهدید یادآور موفقیت امیدی نو البته در سطحی محدودتر بود و باگذشت 22 سال توانست در سینماهای آمریکایی شمالی بالغبر 431 میلیون دلار و با چندین نمایش در طی سالیان در سراسر جهان فروشی بالغبر 1 میلیارد دلار داشت. قسمت دوم این سهگانه با نام جنگ ستارگان: حمله کلونها 310 میلیون دلار در آمریکای شمالی و 649 میلیون دلاری در سراسر جهان داشت و البته بهمانند برادر بزرگترش ازنظر منتقدان فیلمی نهچندان خوب لقب گرفت.
قسمت سوم اما بهعنوان انتقام سیث به تعبیر عدهای از منتقدین حمام خون لقب کرد چه شاهد مرگ و کنار رفتن بسیاری از شخصیتهای اصلی و فرعی در این قسمت بودیم. این فیلم تا حدودی اعتبار را به این سهگانه برگرداند بهخصوص رجوع به زمینههای تاریک و بازگشت شخصیت دارث ویدر خوشایند بود. این فیلم با فروشی 380 میلیون دلاری در آمریکای شمالی و 848 میلیون دلار در سراسر جهان نشان داد که هنوز این ایده سینمایی توانایی جلب مخاطب را دارد.
بعد از سالها لوکاس، لوکاس فیلم را به مبلغ 4 میلیارد دلار به دیزنی فروخت و همین امر باعث شد دوباره به تصویر کشیدن این ایده و ساخت سهگانهای جدید به جریان بیفتد. نخستین قسمت این سهگانه با نام نیرو برمیخیزد فروشی 936 میلیون دلاری در آمریکای شمالی داشت که بدون احتساب نرخ تورم بالاترین فروش برای یک فیلم اکران شده در آمریکای شمالی بود. در سراسر دنیا نیز این فیلم دو میلیارد و 66 میلیون دلار فروخت. در کنار این قسمت دنبالهای فرعی به نام روگ وان: یک داستان از جنگ ستارگان با فروشی بیش از یک میلیارد دلار در سراسر جهان مواجه شد. قسمت اول این فیلم به جی جی آبرامز سپرده شد ولی برای قسمت دوم دیزنی به سراغ رایان جانسن رفت که فیلم موفق لوپر را در کارنامه داشت.
سیر روایی جنگ ستارگان: آخرین جدای
“جنگ ستارگان: آخرین جدای”، داستان عجیبوغریب و حادثهای است که در انتهای “جنگ ستارگان: قسمت هفتم – بیداری نیروی” دربرمی گیرد و این مجموعه را به قلمرو ناآشنا هدایت میکند. اینهمه چیزهایی است که طرفداران میتوانند از یک فیلم “جنگ ستارگان” انتظار داشته باشندو حتی بیشتر از چیزی که انتظار دارند، نصیب آنها خواهد شد. در این قسمت شاهد اوجگیری طرف شر هستیم. همچنین در این قسمت نیروهای مقاومت که همچون همیشه بیباک نشان میدهند تحت رهبری جنگجوی زنی که تجارب سالها مبارزه را دارد خوب هدایت میشود. این گروه اگرچه نسبت بهطرف شر که همان محفل یکم است تعداد کمتری دارد و گاهی اوقات در معرض سرکوب قرار گیرد ولی همچنان تأثیرگذاری خود را دارد. بله آخرین نسخه “جنگ ستارگان” اینجاست، و این قسمت یک قسمت رضایتبخش و درعینحال سرگرمکننده است.
به طرز شگفتانگیزی، این قسمت یک تجربه بصری ویژه و ملموس برای تماشاچیان است. “جنگ ستارگان: آخرین جدای” از جایی شروع میشود که دو سال پیش در داستان جدید “The Awakens Force،” سرآغاز جدیدترین سهگانه به پایان رسیده بود. حتی انواع تماشاگران که در تمام زمان پخش فیلم آن را پیشبینی میکنند و هر پیچوتاب داستانی در روایت را حدس می زنند، غافلگیر خواهند شد؛ اما این شگفتیها معمولاً منطق داخلی دنیای جرج ستارگان جرج لوکاس را نفی نمیکنند و زمانی که آنها به کار میروند، این به این دلیل است که فیلم اسطورهشناسی را به شیوهای کوچک اما قابلتوجهی گسترش داده که امری جالب و یکی دیگر از انواع راههای خلق در دنیای لوکاس است.
بخش اول “آخرین جدای” تقسیم میشود بین داستان بقایای ناوگان قهرمانان شورشی ما به رهبری پرنسس لیا (با بازی (Carie Fisher)) که از محفل یکم، بعلاوه نسل بعدی امپراتوری ( یعنی اسنوک، رن ) فرار میکنند؛ و ری (Daisy Ridley) در جزیره Ahch-To! در تلاش است تا استاد لوک اسکای واکر (با بازی مارک همیل، چهره فرسوده شده او در نمای نزدیک واقعی به نظر می رسد) را که در تبعید خودخواستهای است را برای غلبه بر غم و اندوه او در شکست رهبری یک گروهی از کارآموزان جوان جدای متقاعد کند و تمهیدی بیندیشد که او دوباره به مقاومت بپیوندند. رهبر بزرگ جدید محفل یکم یعنی اسنوک (با بازی اندی سرکیس به همراه جلوههای ویژه کامپیوتری) برنامهریزی خوبی برای هر دو شخصیت ری و شاگرد ممتاز او و نوه دارث ویدر، کایلو رن (با بازی Adam Driver) دارد.
کافی است بگویم که علیرغم وجود تغییرات در مواردی که ما از سال 1977 به طور مستقیم (در فیلمهای “جنگ ستارگان”) و به طور غیر مستقیم (در “سرگرمی های مورد علاقه” جنگ ستارگان) تجربه کرده ایم، “The Last Jedi” هنوز در راه های غیر منتظره مانور می یابد و شروع به تصمیم گیری برای تبدیل شدنبه یک فیلم کامل در مورد عقب نشینی که در آن هدف نه برنده شدن ، بلکه برای جلوگیری از از میان برده شدن است. در کنار این امر روایت “The Last Jedi” دارای مقادیری چند از مأموریت های کوچک فشرده ،و اغلب شتابزده، که هر یک از آنها قهرمانان (یا خائنانی) را به اهدافشان نزدیک تر می کند یا گاهی در حرکات هایشان به آنها ضربه می زند، پیوند می زند. داستان در اوج های متوالی و مفصل حل و فصل می شود که، به طرز شگفت انگیزی، مانند یک تلاش غیرمعمول برای چدین پازل عمل نمی کند. به عبارتی روایت قدیمی جمع بندی شده است و روایتی جدید معرفی می شود.
جانسن شخصیت های قدیمی (Chewbacca و R2-D2 به ویژه) و شخصیت هایی که در “جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد ” زمان به اندازه کافی برای نمایش گذاشتن و معرفی آنها بود را در بهترین حالت خود ارائه می دهد در حالی که همچنین او چهره های جذاب جدیدی (از جمله کارگر نگهداری قهرمان رز تیکو با بازی کلی ماری تران؛ یک فرمانده متین و البته خشن در مقاومت که توسط لورا درن به تصویر کشیده شده)؛ نوعی شخصیت “رسوخ کننده در سیستم ایمنی” که توسط بنیسیو دل تورو بازی می شود را در این فیلم به کار گرفته است.
” آخرین جدای ” کاری بهتر از اکثریت دنبالههای سینمایی عرضه میکند که در آنها به مخاطب هر چه آن را میخواهد و آنچه نمیدانست را ارائه میدهد. این فیلم بهشدت به احساسات مخاطب احاطه دارد، بیشتر روایت آن در قسمت قبلی چیده شده است و البته برخی تغییرات به خاطر فوت غیرمنتظره یکی از بازیگران ایفاکننده یکی از مهمترین شخصیتهای فیلم (خوشبختانه فیشر زمان زیادی را در اینجا در نمایش بود و چیزهای هیجانآور را انجام داد) بود؛ اما هر زمان که این فیلم یک شخصیت را به گریه دعوت میکند (از ما برای داشتن این حس دعوت میکند)، احساس تزکیه نفس در مخاطب حاصل میشود. این امر غالبا زمانی اتفاق میافتد که این فیلم در باب اندوهگین بودن در باب گذشته و رفتن به فراتر از آن است که توسط افرادی که دچار ترس و وحشت هستند و میترسند امید از برود این امر رخ میدهد.
اندوه ری به علت عدم شناختن پدر و مادرش و عذاب روحی کایلو رن به خاطر کشتن پدرش برای رسیدن به “سرنوشت” به معنای واقعی کلمه و همچنین آشکارا در تضاد با یکدیگر است. جانسن اجازه میدهد تا این شخصیتهای قدرتمندی بهصورت تله پاتی در فضا بهراحتی با یکدیگر صحبت کنند. این جادو پتانسیل زیادی برای درام و طنز دارد که ممکن است شما تعجب کنید که چرا هیچکس آن را قبلاً انجام نداده است. جانسن به این موضوع که در جنگ ستارگان: امپراتوری حمله میکند و جنگ ستارگان: بازگشت جدای بهطور اجمالی به کار گرفته شد، میپردازد. گاهی اوقات «آخرین جدای» انتظارات ما را به شیوهای بیرحمانه نقض میکند. در این قسمت همچنین شوخیهایی در مورد توپهای فضایی و جوجه روبوت ها وجود دارد. همچنین اسنوک به کایلو رن دستور میدهد که این کلاه مضحک (شبیه به کلاه دارث ویدر) را بردارد.
روایت جنگ ستارگان آخرین جدای
نقاط قوت جنگ ستارگان: آخرین جدای
این فیلم به همان اندازه که بهعنوان یک ماجراجویی عجیبوغریب پر از قهرمانان و خائنانی پرشور و است در مورد تفکر درباره اعمال و ویژگیهای این فرانچیز عمل میکند. درست مثل «نیرو برمیخیزد»، این مسئله بیشتر به مسائل مربوط به میراث، مشروعیت و جانشینی مربوط است و شامل بحثهای متعددی درباره اینکه آیا باید داستانها و نمادهای گذشته را تکثیر و یا رد کرد، میباشد. در میان درسهای ارزشمندی که در این فیلم وجود دارد، یکی این است که هیچچیزی بهتر از یک تفکر شریف نیست. جانسن برخی از ویژگی های نمایشی را بسیار خوب به تصویر کشیده است، اما قصه گویی در اینجا بدهکار کار او در فیلم “Breaking Bad“، یک درام پیچیده و شجاعانه جنایتکارانه بود. نقاطی وجود دارند که فیلم به نظر میرسد پیش بینی اشتباهی داشته باشد (بخصوص زمانی که Admiral Holdo و خلبان Poe Dameron با بازی اسکار آیزاک در حال مشاجره هستند)، اما بعد متوجه شدم که این تمهیدی برای بازپرداخت دیگری می شود زیرا شما به طور خلاصه تردید داشتید که “آخرین جدای” واقعا می داند که چه کاری انجام می دهد.
این تصمیم برای تقسیم تفاوت بین شگفتی و اجتنابناپذیری در “The Last Jedi” به سطح صحنهها و عکسها منتقل میشود. تاکنون ما در مجموعه فیلم جنگ ستارگان چند ستاره ویرانگر (Star Destroyer)، جنگجویان TIE، واکرهای امپریالیست، شیرهای نوری و بحثهای ماهیت نیروی را دیدهایم؟ اما جانسن موفق به پیدا کردن راهی برای ارائه فنّاوری، اسطوره و تصاویر بهگونهای است که باعث میشود احساس جدید، یا حداقل جدید به بیننده دست دهد و شروع آن با پرتاب یک ستاره ناوشکن ستاره ویرانگر (Star Destroyer) از حالت hyperspace در آسمان به سوی یک سیاره است و از طریق تصاویری از کشتیهای شورشی که در حال سرکوب شدن توسط آتش تیراندازی نیروهای امپراتوری و یک اجلاس ویدئویی مبهم خندهدار که در آن فیلسوف جنگجو ماز کاناتا (که نقش او توسط لوپیتا نیونگو بازی شده است) اطلاعات مهمی را در اختیار شما قرار میدهد درحالیکه درگیر یک جدل با دشمنان نادیده هستید. (او آن را “مادهی پیوسته” مینامد) ادامه مییابد.
توجه بیشتری به رنگ و ترکیب آن نسبت به زمان «امپراتوری حمله میکند » شده است. بهخصوص محل پادشاهی اسنوک خیرهکننده است، با دیوارهای داریو آرجنتویی و محافظان زرهی قرمزپوش و نبرد نهایی، روی نمک سیارهای که سطوح صاف سپید آن پاره شده با سایههای قرمز همراه شده است. (از یکفاصله به نظر میرسد، میدان جنگ غرق در خونریزی است). طراحی سکانس های اکشن چیزی است که باید در نظر بگیریم. این فیلم با اکشن در محیط گستردهاش دارای نیرو و احساسی قویتر از هر دنبالهای بلاک به استری نظیر “Wonder Woman” در سال جاری میلادی است.
لحظاتی وجود دارد که در این فیلم نمیتوان فهمید که چگونه شخصیتها را به آنجا میرسند و فقط میتوان گفت: «خب این اتفاق افتاد، اکنون باید با آن روبرو شویم»؛ اما مهمتر از همه، کارگردان اینقدر بر اساس طرحی که برای روایت طراحی کرده است ماهرانه حرکت میکند که باعث میشود که این فیلم را به نقطهای برساند که زیبا و باظرافت باشد.
مطالعه از منبع: https://vidall.ir/star-wars-the-last-jedi/
- جمعه ۱۹ مرداد ۰۳ ۱۲:۲۶ ۷۹ بازديد
- ۰ ۰
- ۰ نظر